۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

F-15 با سرعت 50 کیلومتر بر ساعت!‏

چند وقت پیش در جایی در جلسه ای بودم که یکی از آن آدم هایی که خیلی ادعایشان می شود به عنوان سخنران آمده بود و برای حضار (که همه تحصیلات بالاتر از لیسانس داشتند) صحبت می کرد. خلاصه اینکه این طرف از همه جا به هرکجا رفت و هرچه خواست درباره شرق و غرب گفت و در نهایت هم، در حالی که سعی داشت دست خیانتکار آمریکا را در مورد فروش اسلحه به خاورمیانه رو کند، ادعای فضلی نمود به این مضمون که: "همین آمریکایی ها پول این عرب های سعودی را می گیرند و به آن ها هواپیمای F-15 می فروشند که می دانید یک هواپیمای بسیار پر قدرت است. اما حقه ای که آمریکایی ها می زنند این است که سرعتش را در 50 کیلومتر در ساعت می بندند." خب فکر نمی کنم که دیگر نیاز به توضیح چندانی باشد؛ گویا این استاد ارجمند، هواپیمای جنگنده را با اتوبوس خط واحد اشتباه گرفته بود!
F-15، محصول کارخانه McDonnell Douglas سابق و Boeing فعلی، اولین پرواز خود را در سال 1972 انجام داد و از آن زمان تا کنون در عملیات بسیاری مانند جنگ خلیج فارس و عملیات توفان صحرا به کار گرفته شده است. F-15 در 9 کلاس عرضه شده که شامل مدل های F-15E Strike Eagle ،F-15N Sea Egle ،F-15/A/B/C/D/J/DJ و F-15SE Silent Eagle می شود. حداکثر سرعت آن در ارتفاع بالا، بیشتر از 2.5 ماخ (بیشتر از 2660 کیلومتر در ساعت) و در ارتفاع پایین 1.2 ماخ (1450 کلیومتر در ساعت) است و می تواند با سرعت 245 متر بر ثانیه اوج بگیرد. توانایی حمل دامنه وسیعی از موشک ها و بمب ها را دارد و دارای 11 Hardpoint است. Hardpoint به مجموعه شیارهای بر روی بدنه هواپیما می گویند که هرکدام حمل کننده یک بمب  یا موشک است.
F-15 یکی از مرگبار ترین و خوش دست ترین هواپیماهای جنگنده سری F است که با وجود اینکه نزدیک به 30 سال از تولید آن می گذرد، هنوز حرف زیادی برای گفتن دارد.
جزئیات فنی F-15:
General characteristics
  • Crew: 1
  • Length: 63 ft 9 in (19.43 m)
  • Wingspan: 42 ft 10 in (13.05 m)
  • Height: 18 ft 6 in (5.63 m)
  • Wing area: 608 ft² (56.5 m²)
  • Airfoil: NACA 64A006.6 root, NACA 64A203 tip
  • Empty weight: 28,000 lb (12,700 kg)
  • Loaded weight: 44,500 lb (20,200 kg)
  • Max takeoff weight: 68,000 lb (30,845 kg)
  • Powerplant: 2× Pratt & Whitney F100-100 or -220 afterburning turbofans
    • Dry thrust: 17,450 lbf (77.62 kN) each
    • Thrust with afterburner: 25,000 lbf for -220 (111.2 kN for -220) each
Performance 
  • Maximum speed:
    • High altitude: Mach 2.5+ (1,650+ mph, 2,660+ km/h)
    • Low altitude: Mach 1.2 (900 mph, 1,450 km/h)
  • Combat radius: 1,061 nmi (1,222 mi, 1,967 km) for interdiction mission
  • Ferry range: 3,450 mi (3,000 nmi, 5,550 km) with conformal fuel tanks and three external fuel tanks
  • Service ceiling: 65,000 ft (20,000 m)
  • Rate of climb: >50,000 ft/min (254 m/s) 
  • Wing loading: 73.1 lb/ft² (358 kg/m²)
  • Thrust/weight: 1.12 (-220)
Armament 
  • Guns: 1× 20 mm (0.787 in) M61 Vulcan 6-barreled gatling cannon, 940 rounds
  • Hardpoints: Total 11 (not including CFTs): two under-wing (each with additional two missile launch rails), four under-fuselage (for semi-recessed carriage of AIM-7 Sparrows) and a single centerline pylon station, optional fuselage pylons (which may include conformal fuel tanks, known initially as FAST packs (Fuel And Sensor Tactical) for use on the C model) with a capacity of 16,000 lb (7,300 kg) and provisions to carry combinations of: 
    • Missiles:
      • AIM-7 Sparrow
      • AIM-120 AMRAAM
      • AIM-9 Sidewinders 
    • Other: up to 3× 600 US gallons (2,300 L) external drop tanks for ferry flight or extended range/loitering time. MXU-648 Cargo/Travel Pod - to carry personal belongings, and small pieces of maintenance equipment.
Avionics
  • Radar:
    • Raytheon AN/APG-63 or AN/APG-70 (Note: Although several F-15C aircraft were produced with APG-70 radar, all have been retrofitted to the AN/APG-63(V)1 configuration.) or 
    • Raytheon AN/APG-63(V)1 or
    • Raytheon AN/APG-63(V)2 Active Electronically Scanned Array (AESA) or
    • Raytheon AN/APG-63(V)3 Active Electronically Scanned Array (AESA) (Note: Both active AF and ANG F-15Cs will receive another (up to) 48 V3 units between 2009-2015, over the existing 19 aircraft.) 
    • Joint Helmet Mounted Cueing System
Countermeasures:
  • Northrop Grumman Electronic Systems AN/ALQ-131 electronic countermeasures pod 
  • Hazeltine AN/APX-76 or Raytheon AN/APX-119 Identify Friend/Foe (IFF) interrogator
  • Magnavox AN/ALQ-128 Electronic Warfare Warning Set (EWWS) - part of Tactical Electronic Warfare Systems (TEWS) 
  • Loral AN/ALR-56 Radar warning receivers (RWR) - part of TEWS
  • Northrop Grumman Electronic Systems ALQ-135 Internal Countermeasures System (ICS) - part of TEWS 
  • Marconi AN/ALE-45 Chaff/Flares dispenser system - part of TEWS


۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

Some kind of trouble

جمیزبلانت، سومین آلبوم خود را در اوایل ماه نوامبر، با نام Some Kind of Trouble منتشر می کند.
جمیز هیلر بلانت (James Hillier Blount)، متولد 22 فوریه 1974 تیلدشایر بریتانیاست. بلانت در خانواده ای با پیشینه نظامی متولد شد و با تشویق پدرش در 16 سالگی گواهی پرواز دریافت کرد. در 1999 به عنوان نیروهای ناتو در کوزوو خدمت کرد و در آنجا به همکاری با سازمان پزشکان بدون مرز پرداخت. پس از شش سال خدمت در ارتش بریتانیا، در سال 2002 از ارتش جدا شد و به کار موسیقی پرداخت و در سال 2003 آلبوم Back to Bedlam را منتشر کرد که دو ترانه You're beautiful و Goodbye my lover از این آلبوم برایش شهرت فراوانی به ارمغان آورد و او را در پنج رشته نامزد جایزه گرمی کرد. در سال 2006 بلانت دومین آلبوم خود، با نام All The Lost Souls را منتشر کرد؛ با وجود اینکه منتقدان از این آلبوم مانند آلبوم اول  استقبال نکردند، اما همچنان تا هفته ها در فهرست پرفروش ترین ها باقی ماند. سبک بلانت ترکیبی از پاپ-راک، فولک-راک و سافت-راک است.
سومین آلبوم بلانت با نام Some Kind of Trouble، ظاهرا شامل 13 ترک است و تاکنون اولین ترک آن با نام Stay the Night به صورت محدود منتشر شده است. این ترانه بر خلاف بیشتر اجراهای بلانت که تمی غمگین دارند، بسیار شاد است و موزیک-ویدئویی سرشار از رنگ های شاد و انرژی بخش دارد.
این موزیک ویدئو را در یوتیوب تماشا کنید:  James Blunt - Stay The Night

Stay the Night - Some Kind of Trouble
Ooooooh, Oooooooh, Ooooooh, hey!
It’s 72 degrees, zero chance of rain
It’s been a perfect day
We’re all spinning on our heels, so far away from real
In California
We watched the sunset from our car, we all took it in
And by the time that it was dark, you and me had something, yeah!
And if this is what we’ve got, then what we’ve got is gold
We’re shining bright and I want you, I want you to know
The morning’s on it’s way, our friends all say goodbye
There’s nowhere else to go, I hope that you’ll stay the night
We’ve been singing Billie Jean
Mixin’ vodka with caffeine
We’ve got strangers stopping by
And though you’re out of tune
Girl you blow my mind, you do
And I’ll say I don’t wanna say good night
There’s no quiet corner to get to know each other
And there’s no hurry I’m a patient man
Is your discover
Cause if this is what we’ve got, then what we’ve got is gold
We’re shining bright and I want you, I want you to know
The morning’s on it’s way, our friends all say goodbye
There’s nowhere else to go, I hope that you’ll stay the night
Just like the song on our radio set
We’ll share the shelter of my single bed
But it’s a different tune that’s stuck in my head
And it goes…
If this is what we’ve got, then what we’ve got is gold
We’re shining bright and I want you, I want you to know
The morning’s on it’s way, our friends all say goodbye
There’s nowhere else to go, I hope that you’ll stay the night!

۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

غاز ولگرد و سرباز غیور

چند وقت پیش داشتم کتاب "شوایک؛ سرباز دلاور (Švejk; Osudy Dobého Vojáka)" نوشته "یاروسلاو هاشک (Jaroslaw Hešek)" را می خواندم. اگر از آنهایی باشید که به فهرست کذایی "کتاب هایی که باید قبل از مرگ خواند" و چیزهایی از این دست علاقه مند هستند، حتما نام آن در شماره 692  برخورد کرده اید. "شوایک، یک سرباز غیور"، داستان مردی است که ظاهرا به علت "خل مادرزاد" بودن از خدمت در هنگ 91 معاف شده است. داستان در زمان آغاز جنگ جهانی اول رخ می دهد و به خوبی شرایط حاکم بر جامعه آن دوران را به تصویر می کشد.
در حقیقت شوایک متنی است به شدت انتقادی که ساختار های سیاسی و اجتماعی دوران سلطنت را در امپراطوری اتریش مجارستان، که چک نیز بخشی از آن است، به تصویر می کشد. شوایک با بیان استادانه داستان ها و نقل قول های محلی، تصویری عینی و ملموس از شرایط فرهنگی و سیاسی حاکم بر دوران خود می دهد.
متن کامل این کتاب که توسط نشر چشمه و با ترجمه کمال ظاهری منتشر شده (قبلا بخش هایی از کتاب توسط ناشران و مترجمانی دیگر ترجمه شده بود)، 907 صفحه است که تقریبا 850 صفحه آن به داستان اختصاص دارد و به نظرم، اگر اغراق نکرده باشم، در پایان این 850 صفحه، کتاب هنوز به نصف هم نرسیده است. متاسفانه هاشک در سوم ژانویه 1923 در اثر ذات الریه جان می سپارد و نمی تواند این اثر شگفت انگیز خود را تمام کند؛ وگرنه بی تردید این کتاب باید بیشتر از دوهزار صفحه می شد.
باید بگویم که شوایک واقعا کتاب بی نظیری است و حتما باید آن را بخوانید و این که دیگر کسی نمی تواند باقی داستان آن را بنویسید و لذت دوباره تک گویی های طولانی شوایک را تکرار کند، واقعا ناراحت کننده است. متاسفانه کتاب در وضعیت "چاپ تمام" قرار دارد، بنابراین هرجایی این کتاب را دیدید، در خریدن آن تردید نکنید!
صفحه مربوط به کتاب در سایت نشر چشمه در اینجا.
شوایک - ناشر: نشرچشمه / نویسنده: یاروسلاو هاشک / تصویرگر: یوزف لادا / مترجم: کمال ظاهری / چاپ: دوم ۱۳۸۶
...شوایک گفت: 
«همینطوره، آدم بهتره همیشه رک و راست حرف بزنه. سال 1912 یه سری میسیونر اومده بود کلیسای سنت ایگناتس. یه واعظ باهاشون بود که رو منبر می گفت به احتمال زیاد اون هیشکدوم از مومنین حاضرو تو بهشت نمیبینه. بعد از دعای ختم یه حلبی ساز به اسم کولیشک که پای منبر بود تو میخونه می گفت که این میسیونر یقین خیلی کارا کرده که تو کلیسا -انگار که تو اعتراف خونه باشه- صاف و پوس کنده میگه که قرار نیست با هیشکدوم از حضار تو بهشت ملاقات کنه؛ سر در نمی آرم، چرا همچین آدمایی رو میفرستن واسه موعظه. آدم باید همیشه رک و روشن حرف بزنه، نه با ادا و اصول. قدیما تو بریشکا یه شراب ساز بود که هروقت خلقش تنگ می شد، بعد از کار از خونه می زد بیرون، می رفت یه میخونه شبونه و با غریبه ها هم پیاله می شد و وقتی گیلاسارو به هم می زدن بهشون می گفت: "شما به سر ما، مام به سر شما...". سر همین یه روز یه آقای محترم ییهلاوایی همچین گذاشت بیخ گوشش که صبح، وقتی داشتن دندوناشو جارو می کردن، میخونه چی فرستاد پی دخترش که پنجم ابتدایی می رفت و ازش پرسید که آدم بالغ چند تا دندون تو دهنش داره. دختره نتونس بگه و سر همین پدرش زد دوتا از دندوناشو انداخت. روز سوم یه نامه از شراب ساز اومد که اونو به خاطر دردسری که درست کرده ببخشه، اون اصلا منظور بدی نداشته، مشتریا بودن که ملتفت مطلب نشدن، چون که این حرف اینطوریه که: "شما به سر ما، مام به سر شما قسم می خوریم." اینه که هرکی حرف دو پهلو بزنه، اول باید خوب فکراشو بکنه. آدم روراست اگه چفت دهنشم نزاره، کم پیش میاد که کشیده بخوره؛ اگه یه چند دفه ام خورد، دیگه حواسشو جمع می کنه و جلو زبونشو می گیره. اینم هست که اونوقت همه به یه همچین آدمی می گن نون به نرخ روز خور و دودوزه باز و چی و چی، و خیلی وقتا از خجالت اینام در میان، اما این دیگه مال خودداری و عاقبت اندیشی آدمه؛ چون همه باید حساب اینو بکنن که دست تنهان، و خیلیا هستن که ازش دل پری دارن و اگه باهاشون بره تو جوال، یه فصل کتک دیگه می خوره. اینه که یه همچین آدمی باید سر به زیر باشه و گز نکرده پاره نکنه. تو نوسله یه آقایی رو میشناختم به اسم هائوبر که یه روز یکشنبه، وقتی داشت از آسیاب بارتونک بر می گشت، تو جاده کوندراتیتزه با یکی عوضیش گرفتنش و کاردیش کردن. یارو همون جور که چاقو تو پتش بود، خودشو رسوند خونه و زنش وقتی کتشو واسش می کند، چاقورو قشنگ از پشتش کشید بیرون و فردا صبح داشت تو مطبخ باهاش  گوشت گولاش خورد می کرد، چون که تیغه چاقو از فولاد زولینگن بود و خیلی خوشگل تیز شده بود و خودشون تو خونه یه انبار چاقو کند و لب پر داشتن که سر سگم نمی برید. زنه اما دم تیز کرده بود که یه دست تموم از این چاقوا تو خونه داشته باشه، واسه همین هر یکشنبه شوهرشو میفرستاد آسیاب کونداتیتزه واسه گردش؛ اما یارو آدم چشم و دل سیری بود، تا میخونه بانزت بیشتر نمی رفت، چون می دونست اگه اونجا تو مطبخ بشینه، تا کسی بخواد دست روش بلند کنه بانزت بیرونش میندازه.»

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

24، یک داستان پر تنش

امشب فصل سوم 24 هم تمام شد (از فارسی1). جالب ترین نکته ای که در نیم ساعت آخر فیلم به نظرم آمد، سوای آن قطع شدن دست "چیس ادموندز"، آن صحنه ای بود که "تونی آلمیدا" برای مدت کوتاهی به سر کارش برگشت. در حالی که "جک باور" در حال صحبت کردن با "کلوی اوبرایان" بود، یکهو "تونی" واد گفتگو می شود و الخ! جالبی که می گفتم آنجایش بود که با وجود اینکه تونی یکهو پرید وسط حرف جک و کلوی، و درحالی که جک در ماشین بود و دور از سی تی یو، هیچ از آزاد شدن تونی تعجب نکرد. این صحنه را که دیدم، با خودم گفتم، اگر بنا بود کارگردانان با استعداد وطنی این چنین صحنه ای را بسازند، چطور از آب در می آمد؟
  • جک: کلوی ما "رابنز" رو گم کردیم. رابنز داره به سمت خیابون [...] میره.
  • کلوی: توی خیابون [...]ـه!
  • جک: چند تا ماشین بفرست به اوجا، نیروی پشتیبان می خوایم!
  • تونی: سه تا از ماشینای ما اونجا هستن.
  • جک: تونی؟! این تویی؟
  • تونی: آره!
  • جک: خوشحالم که آزاد شدی! چقدر زود اطلاعاتت به روز شد!
  • تونی: ممنونم! ما اینیم دیگه!
  • جک: تونی، نباید نگران این بازجویی ها باشی، من هواتو دارم!
  • تونی: ممنونم جک. تو همیشه هوامو داشتی!
  • جک: حال میشل چطوره؟!
  • تونی: بد نیست، میدونی که، امروز روز سختی بوده براش!
  • ...
و احتمالا این گفت و گو، تا نیم ساعت دیگر و تعیین تکلیف حکم دادگاه و راه حل مناسب در باره رابطه تونی و میشل و رابطه چیس و کیم هم ادامه پیدا خواهد کرد.
چیزی که می خواهم بگویم، این است که جذاب بودن سریال هایی مانند 24، لاست، فرار از زندان، منتالیست و یا قهرمانان، فقط به خاطر هزینه های تولید بالا و امکانات مناسب و یا حتی داستان نویسی عالی و بازی درجه یک بازیگران نیست؛ بلکه کارگردانی مناسب و متناسب آن هاست.
24 واقعا نمونه خوبی است. هرچند بر همین 24 هم نقد های بسیاری وارد است، اما شجاعت بی نظر نویسندگان در حذف بی تعارف کاراکترها (چیزی که در سینمای وطنی کم می بینیم) که سبب می شود بیننده در هر لحظه برای از دست رفتن کاراکتر هایی که با آن ها احساس همبستگی می کند، نگران باشد و کارگردانی درجه یک، که صحنه هایی پر هیجان و پر تنش به بار می آورد، در کنار بازی بسیار خوب بازیگران، بی شک خیلی اثرگذارش می کند.
24 از معدود سریال هایی است که به دل من خیلی چسبیده و شاید علت اصلیش هم همین ریتم تند و تعداد کوتاه قسمت های هر فصلش باشد. با وجود اینکه هر فصل فقط 24 قسمت است؛ اما داستانش، تولیدش، کارگردانیش و خلاصه همه چیزش اینقدر خوب است که هنگامی که شروع می شود، نمی توانی تا تمام شدنش، از جلوی آن جم بخوری.